ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری