رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری