رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری