چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست