چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست