چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست