ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش