وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو