آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو