سامرا از غم تو جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است
توشه برداشته از گریه و زائر شده است
آفتاب بن علی بن حسين بن علی
راوی نور، شكافندۀ علم ازلی
یازده بار جهان گوشهٔ زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهٔ باران کم نیست