خوشا آن غریبی که یارش تو باشی
قرار دل بیقرارش تو باشی
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را
امام قدر را امیر قضا را
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
به دریا رسیدم پس از جستجوها
به دریای پهناور آرزوها
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید