خورشید هم در آسمان رؤیت نمیشد
دیگر کسی با ماه، همصحبت نمیشد
برگشتنت حتمیست! آری! رأس ساعت
هرچند یک شب مانده باشد تا قیامت
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
رد میکنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی