خورشید هم در آسمان رؤیت نمیشد
دیگر کسی با ماه، همصحبت نمیشد
برگشتنت حتمیست! آری! رأس ساعت
هرچند یک شب مانده باشد تا قیامت
خم میشوم تا گامهایت را ببوسم
بگذار مادر جای پایت را ببوسم
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
رد میکنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی