بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و الرّحمان بخوان پیغمبرانه
وادی به وادی میروم دنبال محمل
آهستهتر ای ساربان! دل میبری، دل
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست