رفتند که این نام سرافراز بماند
بر مأذنهها نام علی باز بماند
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
از مکه خبر آمده داغ است خبرها
باید برسانند پدرها به پسرها
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را