بشوی این گرد از آیینۀ خویش
به رغم عادت دیرینۀ خویش
خزان پژمرد باغ آرزو را
«گلی گم کردهام میجویم او را»
مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
سری بر شانۀ هم میگذاریم
دل خود را به غمها میسپاریم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟