تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
منم که شُهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
شکست بغض تو را این غروب، میدانم
و خون گریست برای تو، خوب میدانم...
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد