شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
چگونه جمع کند پارههای جانش را؟
به خیمهها برساند تن جوانش را
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین
دوباره بر سر هر كوچه گفتوگوی حسین
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست