وقتی که شدهست عاشق مولا، حر
ای کاش نمیشد این چنین تنها، حر
در سایۀ این حجاب نوری ازلیست
هر چند زن است اما آواش جلیست
روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش از عطش پُر میرفت
اینجا حرم خداست، سبحانالله
در تربت او شفاست، سبحانالله
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
آن روز که شهر از تو پر غوغا بود
در خشمِ تو هیبت علی پیدا بود
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
میآمد و سربهزیر و شرمندهٔ تو
با گریهاش آمیخت شکرخندهٔ تو