من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جر حسین، برابر نداشتم
هر دل که سوز عشق تکانش نمیدهد
حق در حریم قرب، مکانش نمیدهد
مردم دهند نسبت رویت بر آفتاب
اما ز بخت خود نکند باور آفتاب
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی!
سردارِ لشکر من تنها علی علی!
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
غرقِ حماسه است طلوعِ پگاه تو
خورشید میدمد ز تماشای ماه تو
خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
چون قطره بود و غرق شد و بیکرانه شد
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش