میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
لختی بیا به سایهٔ این نخلها رباب!
سخت است بیقرار نشستن در آفتاب!