آه است به روی لب عالم، آه است
هنگام وداع سخت مهر و ماه است
نوخاستهای ز نسل درد آمده است
با گرمی خون و تیغ سرد آمده است
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی
همچون شب قدر، قدر نامعلومی
سوز جگر از دل به زبان آمده بود
بابا سوی میدان، نگران آمده بود
برخیز و کفن بپوش سر تا پا را
تا گریه کنند آن قد و بالا را
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم، عتباتی دیگر