شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که جان بِبَری رونما کم است
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهٔ زیارت دلخواه دادهاند