همیشه مرد سفر مرد جاده بود پدر
رفیق و همدم مردم، پیاده بود پدر
شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
چقدر دیر رسیدی قطار بیتو گذشت
قطار خسته و بیکولهبار، بیتو گذشت
غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی
تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی