یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی ماندهست
شمشیر بردارد هر آنکس با علی ماندهست
باید به دنبال صدایی در خودم باشم
در جستجوی کربلایی در خودم باشم
در آستانش شمس میآید به استقبال
ماه و زمین و زهره و ناهید در دنبال
آری همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
روی زمین نگذاشتی شبها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت