فتنه چون خون دوید در شریان
در شب شوم و شرم شد انسان
فاطمه مادر حسین و حسن
گله کرد از وصال شیرازی
حرف او شد که شد دلم روشن
در دلم شوق اوست کرده وطن
الغرض! فیض خاص گشت تمام
سهم ما باز، فیض عام شده است
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است