زخمهایی که به تشییع تنت آمدهاند
همچو گلبوسه به دشت کفنت آمدهاند
میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
عالم و فاضل و فرزانه و آزاداندیش
خالص و مخلص و شایسته و وارسته ز خویش
خطبۀ خون تو آغاز نمازی دگر است
جسم گلگون تو آیینۀ رازی دگر است
مثل گل بدرقه کردیم تنی تنها را
و سپردیم به خاک آن همه خوبیها را
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژدهای دیگر و لطف دگری بهتر از این
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
زیر پا ریخته اینبار کف صابون را
کفر، انگار نخوانده است شب قارون را