با دردهای تازهای سر در گریبانم
اما پر از عطر امید و بوی بارانم
دلی داشت تقدیم دنیا نکرد
به دریا زد، این پا و آن پا نکرد
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقهٔ امواج سرد اروندم