شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
سر تا به قدم عشق و ارادت بودی
همسنگر مردی و رشادت بودی
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
کو خیمۀ تو؟ پلاک تو؟ کو تَنِ تو؟
کو سیمای خدایی و روشنِ تو؟
شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد