بعد از تو روزها شده بیرنگ مرتضی
بیرنگ، بیقرار و بدآهنگ مرتضی
جا مانده روی خاک صحرا رد پايت
پيچيده در گوش شقايقها صدايت
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند