کلیات سعدی

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

سعدی شیرازی

شعر کاربردی

غزل

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست

سعدی شیرازی

شعر کاربردی

غزل

ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد

سعدی شیرازی

پیامبر اعظم صلوات‌الله‌علیه‌وآله

غزل

بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل

سعدی شیرازی

مناجات

مثنوی

دیدم گل تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رُسته

سعدی شیرازی

شعر تعلیمی

مثنوی

به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

سعدی شیرازی

شعر عرفانی

غزل

مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست

سعدی شیرازی

شعر عرفانی

غزل

ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

سعدی شیرازی

شعر عرفانی

غزل

اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حیّ توانا

سعدی شیرازی

شعر توحیدی

قصیده

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آن‌که شُکر یکی از هزار کرد؟...

سعدی شیرازی

شعر توحیدی

قصیده

به‌نام خداوند جان‌آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین

سعدی شیرازی

شعر توحیدی

مثنوی

ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی

سعدی شیرازی

شعر انتظار

غزل

کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الامم‏

سعدی شیرازی

پیامبر اعظم صلوات‌الله‌علیه‌وآله

مثنوی

حقوق بی‌بشر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد
فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد

تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش
لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش

تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را
بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را

تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن
زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن

تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی
و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی

چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها
چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها

چه شاخه‌ها تبر شود، چه زیرها زبَر شود
که سازمان بی‌ملل حقوق بی‌بشر شود!

دوباره از خیانت سران خودفروخته
هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته

سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف
منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف

درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان
شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان

قیام آدمیّت و خروش دینی است این
صدای پای زئران اربعینی است این

ورای این حصارها و سیمِ خاردارها
طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها

به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند
طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند

یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟
به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت

مهدی جهاندار

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

نغمه مستشارنظامی

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

رضا خورشیدی‌فرد

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

سیدمحمدجواد شرافت

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

سیدمحمدرضا یعقوبی‌آل

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

جواد محمدزمانی

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

مهدی جهاندار

بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را
امام قدر را امیر قضا را

سیدمحمدجواد شرافت

چشمی که به حُسن تو نظر داشته باشد
حیف است ز خورشید خبر داشته باشد

محمدعلی مجاهدی

تو آرزوی منی با تو قلب من زنده‌ست
و با وجود تو دنیای من فروزنده‌ست

مریم سقلاطونی

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

میلاد عرفان‌پور

شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين‏

سیدمحمدحسین شهریار

عمری‌ست که دم‌به‌دم علی می‌گویم
در حال نشاط و غم علی می‌گویم

صغیر اصفهانی

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را امام قدر را امیر قضا را

چشمی که به حُسن تو نظر داشته باشد حیف است ز خورشید خبر داشته باشد

تو آرزوی منی با تو قلب من زنده‌ست و با وجود تو دنیای من فروزنده‌ست

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين روى دل با كاروان كربلا دارد حسين‏

عمری‌ست که دم‌به‌دم علی می‌گویم در حال نشاط و غم علی می‌گویم

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را
امام قدر را امیر قضا را

چشمی که به حُسن تو نظر داشته باشد
حیف است ز خورشید خبر داشته باشد

تو آرزوی منی با تو قلب من زنده‌ست
و با وجود تو دنیای من فروزنده‌ست

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين‏

عمری‌ست که دم‌به‌دم علی می‌گویم
در حال نشاط و غم علی می‌گویم