شکوهمند شهیدی که از نماز بگوید
به مُهر سجدۀ خونین هزار راز بگوید
ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست
گلدستهها منادی شوق پگاه توست
بهار آمد و بر روی گل تبسم كرد
شكوه وا شدن غنچه را تجسم كرد
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را