بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار
که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود
ای لهجهات ز نغمۀ باران فصیحتر
لبخندت از تبسم گلها ملیحتر