روز تشییع پیکر پاکش
همه جا غرق در تلاطم بود
در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
جمعه حدود ساعت یک، نیمهشب، بغداد...
این ماجرا صدبار در من بازخوانی شد
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
باز در گوش عالم و آدم
بانگ هل من معین طنین انداخت
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز