دست ابوسفیان کماکان در کمین است
اما جواب دوستان در آستین است
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست