باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
امروز دلتنگم، نمیدانم چرا! شاید...
این عمر با من راه میآید؟ نمیآید؟
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
خدایا لطف خود را شاملم کن
غمی جانسوز، مهمان دلم کن
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت
به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت