ماییم و شکوهِ نصر انشاءالله
قدس است و شکستِ حصر انشاءالله
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد
یک روز به هیأت سحر میآید
با سوز دل و دیدهٔ تر میآید
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم، عتباتی دیگر