در هر گذری و کوچه و بازاری
پهن است بساطِ حرصِ دنیاداری
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
اینجا دل سفرهها پر از نان و زر است
آنجا جگر گرسنهها، شعلهور است
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
ای مانده به شانههایتان بار گران
ای چشم به راهتان دمادم نگران
هر میدان شعبه... هر خیابان شعبه...
این شعبۀ اوست بدتر از آن شعبه
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا