زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
وقتی که شدهست عاشق مولا، حر
ای کاش نمیشد این چنین تنها، حر
روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش از عطش پُر میرفت
اینجا حرم خداست، سبحانالله
در تربت او شفاست، سبحانالله
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
میآمد و سربهزیر و شرمندهٔ تو
با گریهاش آمیخت شکرخندهٔ تو
خورشید به خون نشستهام، آه! رسید
آهِ منِ دلشکسته تا ماه رسید
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است