وقتی که شدهست عاشق مولا، حر
ای کاش نمیشد این چنین تنها، حر
سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش از عطش پُر میرفت
اینجا حرم خداست، سبحانالله
در تربت او شفاست، سبحانالله
با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
میآمد و سربهزیر و شرمندهٔ تو
با گریهاش آمیخت شکرخندهٔ تو