وقتی به گل محمّدی مأنوسیم
در خواب خوش ستمگران، کابوسیم
سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
پیغمبر ما که مشرق نور هُداست
دل آینهدار مهر او، دیده جداست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
آقا! پدرم! برادرم! مولایم!
هر روز به شوق دیدنت میآیم
بی مهر نبی و آل او دل، دل نیست
در سینه به غیر مشتی آب و گل نیست
پیغمبر ما که منجی انسانهاست
این گفتۀ او امید بخشِ جانهاست
با هر چه نکوییست، نکو باید شد
سرشارِ زلالِ آبرو باید شد
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات