وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
زندان تیره از نفسش روشنا شده
صد یاکریم گاه قنوتش رها شده
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم