پیچیده در این دشت، عجب بویِ عجیبی
بوی خوشی از نافۀ آهوی نجیبی
کیست این آوای کوهستانی داوود با او
هُرم صدها دشت با او، لطف صدها رود با او
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
ای سجود با شكوه، و ای نماز بینظیر
ای ركوع سربلند، و ای قیام سربه زیر
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم