وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا