من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
عصر یک جمعهٔ دلگیر
دلم گفت بگویم بنویسم
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی