چهل شب است که پای غم تو سوختهایم
به اشک خویش و نگاه تو چشم دوختهایم
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است