غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
شوکران درد نوشیدم، دوا آموختم
غوطه در افتادگی خوردم، شنا آموختم
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
ای دوست ز رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللّهم ده
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات