گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده بر کارم اباالفضل
گل میکند لبخند تو مهمان که میآید
باز است آغوش تو سرگردان که میآید
امشب که ماهِ آسمان پرتوفشان است
با حُسن خود چشم و چراغ کهکشان است
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند