ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید