تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را